بلاها و نیازها

ساخت وبلاگ

فکر میکنم
از وقتی فهمیده ام بین خدا و بنده رابطه ای هست
نشده که چیزی رخ بدهد
و بگویم خدایا من این را نمیخواهم...
البته این را هم بگویم که خیلی دیر فهمیده ام رابطه ای بین بنده و خدا هست...
تا بحال در برابر برخی بلاها که هیچ حسی نداشته ام...
شاید بلا ندیدمشان...
برخی چیزها هم که اصلا تقصیر خودم بوده،تاوانش را داده ام...
برخی چیزها هم،بارها مرور کردم و دیدم که گویا کار بدی نکرده ام که نازل شده اند،
آن زمان ها،ظرفیت خواسته ام...
تا به حال نشده که منتظر اتفاقی باشم و به خدا بگویم خدایا من این مدلش را نمیخواهم...
با بلاها که اینطور است برخوردم...
نیازهایم را هم جدیدا متوجهش شده ام!
برخی نیازها را که به اکتفای خود نمیتوانم برسم و سال ها تلاش لازم است و همتی جمعی...که امید است این سالها را یک شبه در دعایی، روزنه ی نوری، امیدی یا هدایتی طی کنیم...
بعضی نیازها هست که در قعر روزمرگی ها حل میشوند و اتفاقا گاهی انقدر برجسته میشوند که دیگر هیچ چیز را نمیشود در پسشان دید...
همین ها گاهی بزرگترین عاملند برای اینکه نفهمیم بین بنده و خدا،رابطه ای هست...
یک دسته از نیازها هم هستند که گاهی میخواهی شان و گاهی نمیخواهی...
مثل کربلا...
با این نیازها معمولا آنطور ساخته ام که تمنا کرده ام خدا،من این را میخواهم،اما اگر نخواستی بدهی،ظرفیت تحمل فقدانش را بده...
امشب،فهمیدم دسته ی دیگری هست،که تا به حال نبوده،و شاید بوده و در خاطرم نمانده...
که خدا میخواهد بدهد و تو فرار میکنی....
خدایا من نمیخواهم بدهی...توانش را ندارم...!
اما اگر قرار است بدهی...(که امیدوارم تنها یک امتحان باشد این تهدید) توانش را،ظرفش را،شهامتش را و حمایت بی دریغ خودت را فراوان و مکرر در کنارش بده...
خدا،من سعیم این است،راضی به رضایت باشم...
و همواره از خدایی تو راضیم...
و یقین دارم که تو بهترین خیرخواهی....

**
معذرت میخواهم که این نوشته کمی رویکرد شخصی داشت...من بعد سعی میکنم مفیدتر برای عموم بنویسم...وب دفترچه ی خاطرات نیست،دفترچه ی نوشتن خاطرات مفید برای عموم است:)
**

یلداتون مبارک

پیاده روی اربعین...
ما را در سایت پیاده روی اربعین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7misaq213d بازدید : 143 تاريخ : سه شنبه 28 دی 1395 ساعت: 14:56