اوج لذت!

ساخت وبلاگ

داشتم یه سخنرانی گوش میدادم درباره رنج و لذت میگفت که مرحله به مرحله چطور باید در تربیت پیاده بشه این مفاهیم،یه جا میگفت باید بفهمونی که بعضی رنج ها لذت دارن...و لذت بردن در عین رنج کشیدن رو بفهمی...
من این بحث رو گذری شنیدم ولی جالب بود برام...
میدونی این مرحله اش یعنی چی؟؟
یعنی همون که اون مداح میگه: پریشونه حالم فدای سرت
فدای پریشونی زینبت....
یعنی همون که میگی پاهام تاول زد؟ فدای یه تار موی دخترت آقاجان...
شب بیدار موندم که بخاطر خدا فلان مسئله رو راه بندازم؟ فدای یک ثانیه لبخند مهدی فاطمه...
اصلا میدونی چیه؟
آدم بخواد به اوووج لذت برسه،به همین هم اکتفا نمیکنه...
یعنی آقاجان،نه تنها فدای سرت بلکه خیلی هم ممنونتیم ما رو قابل رنج دیدن دونستی!
وا! مگه میشه؟!
رنج الکی رو نمیگم ها...بری به خدا بگی درد و مرض بهم بده تحمل کنم که رشد کنم،نه...
این که میشه شک به عظمت خدا!
خدا مگه نمیتونه در توانگری تو امتحانت کنه؟ در سلامت مگه امتحان نیست؟ در عافیت مگه امتحان نیست؟
دنیا به اندازه کافی چاله چوله داره که رشدت بده،نیازی نیست ما اضافه تر طلب کنیم...
حاشیه نریم، حف اصلی چیه؟
اون رنجی که بهت میدن و کیف میکنی چیه؟؟
دیدی یه جایی مهمان شدی،غذا کم اومده،یا مثلا برنج مرغوب کم اومده...
صاحب خونه تو رو میکشه کنار،میگه فلانی،تو که غریبه نیستی،من غذای بهتر رو میذارم جلوی مهمون ها... شما بیا پیش خودم بشین تو آشپزخونه کمتر بخوریم ما...
اینه اون که میگن البلاء للولاء
بهش کمتر برنج رسیده،غذای نامرغوب تر رسیده ولی شده مصاحب صاحب خانه...

این رنجه که آدم کیف میکنه،لذت میبره که ببین بنده جان،من رو تو حساب ویژه باز کردم
تو از خواصی برای من...

آخ خدا نصیب کنه این شکلی بشه رنج هامون...
بجای اینکه دغدغه مون بشه بدبختی های طبیعی دنیا
دنبال رفع دغدغه و حل مسئله ی صاحب خونه باشیم،تا بشیم انیس،بشیم رفیق،بشیم بالانشین...

دلم از این لذت های عمییق میخواد
راضیة مرضیة....
تصور کن! امام زمان تو رو جدا کنه...
بشی مصاحب مولا....
چه تصور دلنشینی...
دلم خواست!
*

نگو که هیچ نداری، ببین تو را دارم...


پیاده روی اربعین...
ما را در سایت پیاده روی اربعین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7misaq213d بازدید : 130 تاريخ : شنبه 20 آبان 1396 ساعت: 1:47