این دلنوشته برای فاطمیه اوله. نوشتم اما فرصت نشد مرتبش کنم، و برای اینجا آماده بشه. الان دیدم انتشارش خالی از لطف نیست. بفرمایید:
درست شب شهادت حضرت زهرا(س) یه چیزی پیش اومد که من ناراحتی عمیق همسرم رو تو چشم هاش دیدم. از بی انصافی و بی رحمی یه عده
و چقدرررر مُردم و زنده شدم، چون موقعیتی نبود که من حرفی بزنم.
خوابم نبرده از مرور قضیه...
ولی...
.
یه لحظه به این فکر کردم
مادر، چقدررررر آب شدن قطره قطره
وقتی رنج شوهرشون... که نه!
رنج امامشون رو دیدن پیاده روی اربعین...
برچسب : نویسنده : 7misaq213d بازدید : 12