خلوت

ساخت وبلاگ

مادر من با تمام خوبی هاش و درک و شعور بالاش
یه عادتی داره
هر گونه اشکی از چشم بریزه نگران میشه
هررر گونه
یعنی احیانا اگه شب جمعه بود دلت گرفت
اگه شهادت بود،دلت شکست
قبلش حتما باید اطلاع بدی مامان من دو دقیقه خلوت میخوام،اگه اشکی دیدین هم مال قلب خودمه، هیچ اتفاقی رخ نداده....
اما خب نمیشه قبلش بسپری که!
حتی روضه هم بریم ترجیح میدم یه جایی باشم مادرم منو نبینه
دست خودشونم نیست
به هر حال مادرن
اما در کل خیلی سخته
حالا فرض کن بخوای تو خونه یاد کارهای خطات بیفتی
مگه میشه؟
مگه میشه جلوی داغ عظمت غضب خدا رو بگیری و ناله هات رو توی گلو بریزی........؟
*
کاش میشد برم یه مجلس روضه ای،
مخصوصا امشب
که از امشب حضرت پیامبر(ص) تنها میشه
که از امشب مادرمون حضرت زهرا(س) بی مادر میشه....
آه.........
*
یکی از مهم ترین های زندگی ام
خلوته...
یک ساعتی از ساعات خوشگل یک شبانه روز
بتونی بری تو اتاق
بدون دغدغه
فقط با خدا تنها باشی
و هیچکس بعدش نپرسه چی شده؟
*
خدایا من رو ببخشید
مادر با این محبت
پدر و برادر پیگیر بهم دادی
برداشت من غلطه...
خودم باید برای خودم این شرایط رو ایجاد کنم.
مثلا قبل از به حد آخر دلتنگی رسیدن، بگم مادرجان امشب دلم گرفته،شام شهادته یا هر دلیل دیگه ای
اگه رفتم اتاق،پیگیر نشید...
*

/أبکی لظلمت قبری..../
 /متن به وقت دیشب/


i

پیاده روی اربعین...
ما را در سایت پیاده روی اربعین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7misaq213d بازدید : 198 تاريخ : جمعه 11 خرداد 1397 ساعت: 18:53