و انّا إلیه راجعون...

ساخت وبلاگ


تموم شد
خیلی زود
از عصر اون روز که همه بخاطر تو در سکوت بودن،تا ساعت سه و نیم شب که دخترانت از وجود گرمت بهره میبردن و چشمت دور خونه میچرخید، تا لحظه ای که شنیدم توی قبری و بهت میگن اسمع افهم،خیلی زود گذشت...
خیلی زود لحد رو گذاشتن
خیلی زود بابا سید خوش روی با محبت من جسم سردش رو ترک کرد و رفت.......
وقتی دور و نزدیک همسایه و فامیل و رفیق و هر کسی که سید حسن رو میشناخت با تاثر میگفت خدا بیامرزتش چقدر خوش قلب و بی آزار بود،امیدوار میشم که حالا، قلبی که عاشق امام حسین  بود و تا اسم ارباب می اومد زبانه میکشید و اشک رو جاری میکرد، در جوار بهترین های عالم به آرامش رسیده....
ان شاءالله...ان شاءالله
*
خیلی برام قابل تفکر بود،تا حالا مراحل مرگ تا دفن یه انسان رو ندیده بودم،تماما برکت بود خدا رحمتش کنه مرگش هم برای خیلی ها خیر داشت! در یک لحظه،از تخت مریضی اش بلند شد،رفت...جسمی که یه عمر باهاش همنشین بود رو گذاشت روی تخت!
سرد و ساکت و بی حرکت...
یه عمر دستش رو گرفتیم به چشمانش نگاه کردیم،با این صورت صحبت کردیم...همین شد؟ این دست و پا و چشم و گوش رو گذاشتن زیر لای سنگ و گل و آب؟
*
هر کسی لطف کرد و فاتحه برای این بنده ی خدا فرستاد......چی بگم؟
آمرزیده و سربلند از دنیا گذر کنه...


**حاشیه: چه میکنید با اعتراضاتی که یه عده ی معدود از جای محدود تغذیه شونده دوست دارند تبدیل بشه به اغتشاش...؟


پیاده روی اربعین...
ما را در سایت پیاده روی اربعین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7misaq213d بازدید : 123 تاريخ : پنجشنبه 21 دی 1396 ساعت: 0:32