پاره ی تنم کرمانشاه...

ساخت وبلاگ

از وقتی خبر زلزله رو شنیدم تا حالا که یکمی بهترم داشتم دق میکردم که نمیتونم کاری کنم...
چاره داشتم و به کار میومدم میرفتم اونجا،تو هر پیامی که برای اعزام نیرو میومد میدیدم تخصص ندارم...امدادگری،آتش نشانی، پزشک و.... تا آشپزی
آشپز هم که میدونید باید جهادی پز باشه بره منطقه،یعنی تند تند،خوش پخت در مقیاس زیاد و تا حد امکان کم مصرف و مقوی غذا بپزه...
تازه بر فرض که میتونستم جور کنم برم و اجازه میدادن.
پول هم که چقدر مگه داشتم؟ که نیازهاشون رفع بشه...
چندتا گروه جهادی دیدم کار عملی انجام میدادن با کلاس ها تداخل داشت یا اینکه فقط آقا میخواستن...
آخرین پیام که دیروز دیدم این بود میخواستن لباس و اقلامی که رسیده دسته بندی کنند و نیروی خانم و آقا نیاز داشتن برای این کار،باز هم شرایطش نبود،اما خداروشکر شد و رفتیم...ما شاء الله خیلی زیاد بود،یعنی گفتم تا شب طول میکشه الان... ولی از اونجایی که یدالله مع الجماعه خیلی زودتر از تصورم تموم شد...
اینکه توی حوادث مردم به فکر هم باشد و همدلی کنند و کمک برسونن،خیلی خوبه،خیلی خوب...
حداقل بخاطر عاقبت خودمون به همدیگه کمک کنیم.
**
اینم واجبه بگم: از همه مسئولینی که شوخی شوخی و با سلفی گرفتن دارن کار رو پیش میبرن و عرضه ندارن یه پتو دست مردم برسونن و اقلام رو یکسان توزیع کنن متنفرم...
مردم دارن زجر میکشن اونوقت اینها ریلکس ریلکس....
آخه وقتی مدیریت بلد نیستی برای چی مسئول شدی؟

اگه یک نفر از این مردم داغدیده آه از نهادش بلند بشه بخاطر کم کاری کسی که میتونه کار کنه و نمیکنه،حتما و قطعا زندگیش واویلا میشه...فریاد مظلوم بلنده،خدا داره می بینه.......
خدا داره می بینه....


پیاده روی اربعین...
ما را در سایت پیاده روی اربعین دنبال می کنید

برچسب : کرمانشاه, نویسنده : 7misaq213d بازدید : 147 تاريخ : پنجشنبه 23 آذر 1396 ساعت: 0:32